احتمالاً شما هم با شنیدن اسم «هیولا» شخصیتهای فانتزی انیمیشنها به ذهنتون میآد و چه بسا این شخصیتها جلوی چشماتون رژه میرن! موجوداتی با ظاهر عجیب غریب و جثهای قوی و شاید حتی ترسناک! بله درسته؛ این خودِ هیولاست! عجیب، قوی و گاهی هم ترسناک! حالا چرا من از این کلمه و از این مفهوم برای عنوان کتابم استفاده کردم، خودش داستانی داره...
به گواه تاریخ و عمر سپری شدهی بشر، هر انسان با رسالتی قدم به زمین خاکی گذاشته؛ رسالتی که نور، شادی و آگاهی رو دنبال میکنه. توی مسیرِ این رسالت، راهی جز معرفت و خودشناسی برای پی بردن به قابلیتها و رسالت خودمون نداریم.
اما:
«خودشناسی» هم خودش، همیشه چالشی سخت بوده و هست؛ مسیرِ پر تلاطمی که با انواع هیولاهای قدرتمندِ ذهنی، تهدید میشه. هیولاهایی که اگه راه «مهار» کردن اونها رو پیدا نکنیم، نهال نورستهی انگیزه، امید، عزت و خودباوری ما رو سرکوب می کنن. هیولاهایی که با سلیقهانگاری و سوار بر اسب خودخواهی، درون ما رو زشتتر و تهیتر می کنن. هیولاهایی که دقیقاً شبیه همون تصویر اولیهای که براتون توضیح دادم و توی ذهن هر مخاطبی ممکنه نقش ببنده، هستن. عجیب، قوی و گاهی هم ترسناک! و امان از وقتی که چند تا هیولا با هم دست به یکی کنن و به هم کمک کنن و بقیهشم که حتماً با قدرت تخیلتون میتونین حدس بزنین!
فراموش نکنیم که پیشرفت بشر، باعث نشده این هیولاها از ذهن ما رخت ببندن؛ بلکه همراه با رشد بشر، چنگال های نامرئی «هیولاهای درون» هم بزرگ و بزرگتر شده؛ چنگالهایی که ذهن ما رو به شیوههایی نوین به بردگی میگیرن و با تقلید کورکورانه، به آرومی انسان رو در خوابی عمیق فرو می برن. خود من، سالها با یکی از این هیولاها دست و پنجه نرم کردم و خوب میشناسمش! توی این کتاب تلاش کردم تا با زبانی ساده و با برداشتی آزاد از داستان حقیقی زندگی خودم، سرنخهایی رو از شناسایی هیولاهای درون، برای خواننده عیان کنم که بتونه با پیگیری و افزایش آگاهیش، به هیولاهای درونش و بعد هم به راههای علمی و عملی کنترل اونها برسه. هیولاهای عجیب وغریبی که مثل زندانبانهایی اجازهی رهایی از بند افکار مسموم و محدودکننده رو به ما نمیدن و ما تنها با کنترل اونهاست که می تونیم استعدادها و توانمندیهای نهان درونمون رو بشناسیم، بروز بدیم و در مسیر رشد و توسعه از اونها استفاده کنیم.
پس با من در این «سفر دو نفره» همراه شو و هیولاهای درون خودت رو بشناس. دستهات رو به پاس این همراهی، به گرمی میفشارم و منتظرم که انرژی و نشونههای این همراهی رو ازت بگیرم.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
معصومه قربانی ، از 331 روز پیش عضو سایت ثبت ها میباشد.
این آگهی را در اولین بار در 31st May 2023 ثبت کرده که در مجموع 45 بازدید داشته و در 30th Jun 2023 بروزرسانی شده است.